مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 

اگر هنگامی که انسان به خودش رجوع می کند.احساس کند که زندگی و کارهایش بیهوده و بی فایده است، دچار پوچی شده است؛ و همین که این احساس به او دست دهد، اضطرابی نیز در او بوجود می آید که باعث تشویش و سر گردانی و «چه کنم؟ چه کنم؟» او می شود. گاهی هم انسان اضطرابی را در خودش حس می کند که اگر خط آن را بگیرد و برود، به پوچی یا ضرر می رسد. مثلا بسیار زحمت می کشد اما همه زحمت هایش را بر باد رفته می یابد وبرای همین در خودش احساس تشویش و اضطراب می کند. علتش همان ضرر و بر باد رفتن زحمات اوست. پس اضطراب، نتیجه پوچی است و ریشه آن، نظر کردن به «خود» است.

 

 

 

خداوند می فرماید: «یا اَیُهَا الناسُ اَنتُمَ الفُقَراءِ اِلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الغَنیُ الحَمید»

 (سوره فاطر- آیه 15) (ای مردم شما ذاتا فقیرید و هیچ چیزی از خود ندارید  و تنها خدا غنی و ستوده است.). پس اگر انسان به خودش نظر کند می بیند از خودش هیچ چیز ندارد، پس به پوچی می رسد، و پوچی هم، در نهایت اضطراب است. و اگر به حق، نظر کند می بیند همه چیز از «غنی حمید» است پس به غنا و کمال می رسد؛ یعنی به ضد پوچی و ضد اضطراب، یعنی به آرامش و اعتماد.

تنها خدا غنی (پر) است و غیر خدا پوچ (تو خالی) و رفتنی است. پس دل بستن به غیر خدا یعنی دل بستن به پوچی ها. به عنوان مثال اگر کسی به ساختمان – که رفتنی است – دل بندد به پوچی دل بسته است، اما اگر برای بهتر بندگی خدا کردن، ساختمان بخواهد، دیگر به پوچی دل نبسته است. اگر کسی به حافظه اش دل بندد – چون حافظه با پیری از بین می رود – در واقع به پوچی دل بسته است، و نتیجه آن می شود: اضطراب. دل بستن به مدرک، قدرت، ثروت و ... نیز چنین است.

(مدرک با بازنشسته شدن یا فراموش کردن آموخته ها توانش را از دست می دهد – قدرت :پس از مدتی کم می شود – ثروت: بعد از مدتی تمام می شود، یا ما تمام میشویم و از آن بهره نمی بریم!) هرکدام از اینها اضطراب آور و اذیت کننده است و انسان را از آرامش و اعتماد به نفس دور می کند. انسان به هر چیز – غیر از خدا – که نظر کند، ناخودآگاه در ضمیرش یک دل بستن به پوچی ها صورت گرفته است هر چند ممکن است اصلا متوجه نباشد. ممکن است کسی به بچه اش دل ببندد. وقتی می گوید: «ماشاءالله! بچه ام جوان است و ماندنی.» در حقیقت بیان می کند که ناخودآگاه، اضطراب رفتن بچه اش را دارد. اگر به کسی خبر دهند که در کنکور قبول شده است اول خوشحال می شود ولی در عین خوشحالی،غصه هم دارد: که حالا باید برود در دانشگاه ثبت نام کند. یعنی در بطن آن خوشحالی، یک اضطراب وجود دارد. چون می داند آن خوشحالی نمی ماند و باید به چیز دیگری وصل شود. یعنی صرف قبول شدن در کنکور هدف نیست. قبول شدن در کنکور یعنی رفتن به دانشگاه. از رفتن به دانشگاه خوشحال است اما در عین حال، اضطراب گذراندن ترم اول و دوم و ... را دارد. گذراندن ترم اول، یک خوشحالی دارد و یک اضطراب، ... وقتی فارغ التحصیل شود باز در دلش شور و اضطراب دارد: رفتن به سربازی – پیدا کردن کار – فکر خانه و همسر و ماشین... و خلاصه اسیر شدن در میان غم های بزرگتر! (منظور این نیست که این کارها بد است، بلکه منظور این است که جنس «غیر خدا» اضطراب آور است. در دل هر چیز غیر خدایی یک اضطراب است، اصلا جنس دنیا این است.) تازه بعد از تمام کردن آن کارها مثل پدرش می شود! یعنی همچنان اضطراب دارد: شوهر دادن دخترها، زن دادن پسرها و کامل کردن خانه و ... بعد پیر می شود و باز هم اضظراب دارد و شدیدا احساس پوچی می کند.

زبان حال پیرهایی که از طریق دل بستن به غیر خدا به زندگی و کار پرداخته اند این است: «ای دنیا! اف بر تو!». این بدان معنی است که او به آنچه می خواسته نرسیده است. یعنی زندگی اش پوچ شده است. پس دل بستن به غیر خدا، مساوی با دل بستن به پوچی ها است.

کافر کیست؟ کافر کسی است که به غیر خدا دل می بندد! پس دل بستن به پوچی ها در واقع، کافر شدن است. و اگر کفر، زندگی کسی را بگیرد یعنی او را به غیر خدا دل بسته کرده است. و غیر خدا نماندنی است (تازه اگر به دست بیاید!). دنیا چنان است که اگر کسی نداشته باشد، آن را می خواهد و اگر داشته باشد، بیشترش را طلب می کند. به بیان دیگر اندازه ثابتی ندارد که تمام شود. به قول یکی از دانشمندان، دنیا مانند دم یک ماهی در آب است. هر چند هم شخصی سعی کند که دم ماهی را در آب بگیرد نمی تواند. اگر هم گرفت بلافاصله از دست او در می رود! غیر خدا هم دست نیافتنی است چون اصلا وجود بالذات ندارد یعنی اگر هم کسی به آن دست یافت دو حالت دارد: یا نمی ماند یا انسان فکر می کند کم است. امیرالمومنین – علیه السلام – به کمیل می فرماید: «اَلعِلمُ خَیرُ مِنَ اَلمالِ، اَلعِلمُ یَحرُسُکَ وَ اَنتَ تَحرُسُ اَلمال» (علم بهتر از مال است. علم نگهبان توست اما تو نگهبان مال و ثروت هستی.).

 

کسی که به پوچی ها دل بندد حتما مایوس می شود. چون یاس موقعی برای انسان پیش می آید که کاری کرده باشد و فایده ای از آن نبرده باشد، یا بخواهد کاری بکند منتهی از نتیجه گرفتن آن مطمئن نباشد. کل دنیا از آن جهت که دنیاست یک نحوه پوچی دارد، یعنی ماندنی نیست. پس کسی که مقصدش دنیا – یعنی غیر خدا شود – شود حتما مایوس می شود.                 حال عکس العمل یاس چیست؟ 

من به هر جمعیتی نالان شدم       جفت بد حالان و خوش حالان شدم

هر روز، به کاری، و هر دم، به دری است! چون مایوس است و می خواهد از آن بیرون آید همین طور می دود. درست مثل کسی که تشنه است و در وسط بیابان قرار گرفته است. به دنبال اب به این طرف و آن طرف می دود. لحظه ای قرار ندارد، اما به آن نمی رسد. نه می تواند ندود، نه مطمئن است آنجا که می دود آب هست. در یک حالت بینابینی است.

دور می بینی سراب و می دوی       عاشق آن بینش خود می شوی

یا مثل شخصی که با جدیت و تلاش فراوان دکترا می گیرد، اما درمی یابد به آنچه که میخواسته، نرسیده است. پولهایش را جمع می کند  و یک باغ می خرد تا روزهای تعطیل، برای خوشگذرانی و تفریح به انجا برود. در واقع او با دکتر شدن نتوانسته است یاس «خود»ش را برطرف کند و به آرامش برسد. وقتی هم که باغ خرید مدتی با آن خوش است اما دوباره می بیند که نا آرام است. باغ را می فروشد و به رم، سیسیل – خلاصه جایی که بتواند خوش بگذراند – می رود. اینکه هر لحظه به کاری است و هر لحظه یک تصمیمی می گیرد، به خاطر این است که می خواهد از یاس فرار کند. یعنی آنچه را دارد کافی نمی داند، ارام نیست و اعتمادی در «خود»ش حس نمی کند. پس دلبستن به غیر خدا برابر است با مایوس شدن.

قرآن می فرماید: (اِنَهُ لا یَیاَسُ مِن رُوحِ اللهِ اِلا القَومُ الکافِرُون) (سوره یوسف – آیه 87) (جز کافران هیچ کس از نعمت خدا مایوس نمی شود.). کافر به پوچی ها دل بسته است و دل بستن به پوچی ها یعنی دل بستن به غیر خدا و مایوس شدن  از لطف و نعمت خدا. از غیر خدا هم که کاری بر نمی آید. به همین دلیل کافر به پوچی و اضطراب دچار می شود. هرکس، غیر خدا را دارد در واقع چیزی ندارد چون با آن چیزها قانع نمی شود. و چون آن چیزها برایش ماندنی نیست احساس پوچی می کند.

ناگفته نماند که اگر انسان به خدا وصل شود همه چیز عکس می گردد: کسی که خدا را می خواهد خانه هم می سازد اما برای اینکه در آن، عبادت کند. در این حال، خانه او را به پوچی نمی کشاند. کسی که سایه را بگیرد پس از مدتی سایه ندارد! کسی که آفتاب روی دیوار خانه اش را بگیرد، پس از مدتی آفتاب می رود. دیوار ازخودش آفتاب ندارد؛ خورشید است که آفتاب دارد. همینطور است اگر کسی به مخلوق خدا دل ببندد: چون مخلوقات خدا رفتنی هستند آن شخص به پوچی میرسد و مایوس می شود.

اکثر جوان هایی که به غیر خدا دل می بندند  در دوره دبیرستان – به خصوص پس از گرفتن دیپلم – دچار یاس می شوند. علت این یاس به«خود» آنها بر می گردد: اگر یکی از آنها به دیپلم دل بسته بود ولی نتوانست دیپلم بگیرد، زندگیش را پوچ می داند؛ اگر به کنکر دل بسته بود و قبول نشد، زندگیش را پوچ می داند؛ اگر به دکترا دل بسته بود و به دست نیاورد  زندگیش را پوچ می پندارد. اما اگر به این چیزها دل نمی بست دیگر برایش فرقی نداشت که به آنها برسد یا نرسد. و اگر هم نمی رسید دچار پوچی و یاس نمی شد. بعضی از فرزندان شهدا که در کنکور قبول نمی شوند می گویند اگر پدرمان بود قبول می شدیم! وآنهایی که پدر دارند و قبول نمی شوند  می گویند  اگر پدرمان ما را به کلاس کنکور فرستاده بود قبول می شدیم! و آنها که کلاس کنکور رفتند و قبول نشدند، بهانه دیگری پیدا می کنند. مثلا می گویند خروس همسایه  زیاد می خواند حواس ما پرت می شد! بدین ترتیب هرکس سعی می کند بهانه ای پیدا کند تا اضطرابش را معنی کند و متوجه نیست که اینها تفسیر حقیقی یاس و اضطرابش نیست.

اگر کسی خدا نداشته باشد پوچی هایش را درست تفسیر نمی کند. خورشید، اصل است؛ نمی توان بدون خورشید و اصالت دادن به آن، نورانیت (نور) و گرمازایی و رنگ طلایی داشتن را به دیوار خانه نسبت داد. اگر کسی چنین کاری کند وقتی که غروب می شود و نور از دیوار خانه غایب می شود، خجالت زده می شود و می بیند که کار غلطی کرده است. چون به اصل، نظر نکرده است! در و دیوار و ... دنیا، جلوه های خدا هستند. اینها مثل نوری است که از خورشید به ما می رسد و خورشید حقیقی خداست: «اَللهُ نُورُ السَماواتِ وَ الاَ رضِ» (سوره نور – آیه 35). اگر کسی به غیر خدا دل بندد از آنجا که غیر خدا رفتنی است حتما به پوچی دچار می شود.        

    

هرکس باید بتواند پوچی و اضطراب خودش را به راحتی تفسیر کند. معمولا عصر جمعه که می شود به عده ای احساس پوچی و دل مردگی دست می دهد. اینها کسانیهستند که جمعه شان را صرف دنیا کرده اند. اما کسانی که با یک معنویت طولانی – حداقل 5 تا 6 سال – زندگی کرده اند عصر جمعه که می شود شاد و سر حال هستند. دعا می خوانند، عبادت می کنند، صله رحم به جا می آورند، به قبور اموات سر می زنند؛ خلاصه گرمند و عیش می کنند!

اینکه بینی مرده و افسرده ای       زان بُود که ترک سرور کرده ای

اگر کسی علت  افسردگی و دل مردگی عصر جمعه را نفهمد فکر می کند دلیل غصه اش، نداشتن اتاری است! می گوید اگر آتاری داشتم، عصر جمعه مشغول می شدم و دیگر خسته نمی شدم! اما وقتی آتاری خرید پس از مدتی از آن هم خسته می شود. حالا در واقع با داشتن آتاری، بی آتاری می شود! – درست مانند اهل دنیا که با داشتن دنیا، بی دنیایند! – و چون علت افسردگی را نمی داند مجبورمی شود چیز دیگری را جایگزین آن کند... در نتیجه کسی که بخواهد با غیر خدا قرار پیدا کند همیشه بی قرار است.

جمله بی قراریت از طلب قرار توست       طالب بی قرار شو، تا که قرار آیدت

بی قراری فرد به خاطر آن است که می خواهد با دنیا قرار بگیرد در حالی که باید طالب حق شود؛ مثل مومنین که آرام هستند. امام خمینی (ره) هنگامی که از پاریس به ایران بر می گشتند بزرگترین پیروزی ظاهری را داشتند یعنی شاه را سرکوب کرده بودند. ملت به دعوت ایشان قیام کرده بود. علی القاعده دیگر باید خیلی خوشحال باشند. خبرنگاری از ایشان می پرسد: «آقا در چه حالی هستید؟» امام می گویند: «هیچ!» این یعنی اصلا امام طالب بی قرار خداست نه طالب دنیا. امام قرارش را از جای دیگری به دست آورده است. امام، چون این کارها را کرده، خوشحال نیست؛ امام خوشحال است چون بندگی کرده است!

جمله نامرادیت از طلب مراد توست       ورنه همه مرادها جمله نثار آیدت

همه انسان ها به دنبال آرامش هستند و کسی با دنیا آرام نمی شود. آرامش با خدا فرا می رسد. و کسی که با خدا آرام گیرد همه ارزوهای حقیقی اش برآورده می شود. خدا می فرماید: «اِلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُ القُلُوب» (سوره رعد – آیه 28) (ای انسانها همه شما به دنبال آرامش می گردید پس بدانید که این آرامش و اعتماد و اطمینان فقط با خدا به دست می آید.).

آنچه باعث بی خدا شدن انسان می شود جلوه و زیبایی ظاهری پوچی هاست. کافر به پوچی ها دل می بندد و عمرش بی حاصل می شود. عمر بی حاصل به جهت بی ایمانی است و اگر عمر کسی بی حاصل شد، اضطراب او را فرا می گیرد! ایمان است که انسان را به خدا وصل می کند. و اگر انسان به خدا وصل نشود به دنیا – یعنی پوچی ها – وصل شده است. اگر انسان به جای آنکه به خدا اعتماد داشته باشد به خودش اعتماد کند، دچار پوچی می شود. کسی که به کمک هوشش یا با زورش بخواهد مشکلاتش را حل کند دیری نمی پاید که از بین می رود، چون از خدا جدا شده است. کسی که بگوید «به قوت خدا، انشاءالله فردا چنان می کنم» اشکالی ندارد، اما اگر کسی بگوید: «من با زور خودم فلان می کنم»، خداوند می فرماید: «اَنتُمُ الفُقَراء» شما فقیرید. تو سایه ای، تو خودت چیزی نیستی. پس ایمان وسیله ای است برای اتصال انسان به غنی مطلق یعنی خدا: «وَ اللهُ هُوَ الغَنیُ الحَمید». و بی ایمانی وسیله سرگردان شدن در میان پوچی هاست. در واقع هرکس که مومن نیست، حتما مضطرب است.

گاهی انسان، خودش نمی داند مضطرب است. انسان عصبانی گاهی نمی داند عصبانی است. مثلا راننده هایی که ماشین هایشان بنا به دلایلی درهم گره خورده است با دیر حرکت کردن یک ماشین، چند بار بوق می زنند، اینها اضطرابی دارند که خودشان نمی شناسند. باید سر فرصت فکر کنند تا بفهمند که چقدر با خودشان جنگیده اند! انسان ها هم گاه متوجه نیستند که بی ایمانی و اضطرابش آنها را متلاشی می کند. مانند دستی که بر اثر سرما کرخ و بی حس شده باشد:در چنین حالی اگر دست را روی آتش بگذراند طوری که بسوزد شخص در ابتدا احساس نمی کند، اما وقتی که از حالت کرخی در آمد می بیند دستش سوخته است. میل به «دنیا»، «حرص» و «حسد» هم احساس حقیقی آدمی را کرخ می کند یعنی نمی گذارد انسان بفهمد که چه بلایی بر سرش آمده است. یعنی اضطراب شدید «خود»ش را حس نمی کند. بعد که بیدار شد – چه در این دنیا – چه در آن دنیا، حس می کند 
 

   


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 19 آذر 1390برچسب:اضطراب به چه دلیل؟, ] [ 15:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب